جدول جو
جدول جو

معنی هفت کار - جستجوی لغت در جدول جو

هفت کار
چیزی که در آن هفت رنگ به کار رفته باشد، برای مثال باز فراش چمن یعنی نسیم نوبهار / بر چمن گسترده فرشی از پرند هفت کار (ابن یمین - ۵۵۰)
تصویری از هفت کار
تصویر هفت کار
فرهنگ فارسی عمید
هفت کار
چیزی که دارای هفت رنگ باشد: (بازفراش چمن یعنی نسیم نوبهار برچمن گستردفرشی ازپردهفت کار) (این یمین)
تصویری از هفت کار
تصویر هفت کار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بنّایی که کارش آجر چینی است و پایه و دیوار و سایر قسمت های ساختمان را با آجر می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشت کار
تصویر خشت کار
استاد بنائی که کار او بنا کردن با خشت خام باشد
فرهنگ لغت هوشیار
قوه بانجام رسانیدن کاری آغاز کرده پایداری در اتمام عملی، تکیه گاه معتمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفت کاری
تصویر سفت کاری
محکم کاری اساس بنا به وسیله آجر و سیمان و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشت کار
تصویر کشت کار
کشتزار، مزرعه، کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت طارم
تصویر هفت طارم
هفت آسمان، هفت طبق، هفت گردون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشت کار
تصویر خشت کار
کسی که گل به قالب می زند و خشت درست می کند، کسی که کارش آجرچینی و بنا کردن دیوارهای ساختمان با خشت یا آجر است، خشت زن، خشت مال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوس کار
تصویر هوس کار
آنکه در بند هوا وهوس و خواهش نفس است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست کار
تصویر دست کار
کاردستی، هر چیزی که با دست ساخته و پرداخته شده باشد، کنایه از همکار و هم دست و دستیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفت کاری
تصویر سفت کاری
شغل و عمل سفت کار مانند آجرچینی و پی سازی در ساختمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت تیر
تصویر هفت تیر
نوعی سلاح گرم کوچک دستی که هفت فشنگ در آن جا می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بافت کار
تصویر بافت کار
بافنده، کسی چیزی را می بافد، مخفّف واژۀ بافنده کار، باف کار، جولاه، حائک، پای باف، نسّاج، تننده، جولاهه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غفلت کار
تصویر غفلت کار
آنکه پیوسته غفلت کند غفلت پیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت راه
تصویر هفت راه
هفت پرده چشم
فرهنگ لغت هوشیار
هفت دور ومدن که هر دوری شامل هزارسال است وتعلق بیکی از هفت سیاره دارد وچون هزار سال تمام شود دور سیاره دیگر آغاز گردد. این ادوار رااززحل آغازکنندوبترتیب فرودآیندتا بماء (قمر) رسند. زحل مشتری مریخ شمس (آفتاب) زهره عطارد قمر واکنون مادر دور قمرهستیم. توضیح بعضی گویند هر دوری هفت هزارسال است و مجموع ادوار چهل ونه هزارسال باشد و چون این ادوار تمام شود قیامت قایم گردد
فرهنگ لغت هوشیار
هفت منزل هفت مرحله، مجموعه پیشامدهایی که درهفت منزل برای پهلوانانی مانند رستم واسفندیار رخ داده. توضیح معمولااین کلمه را بصورت (هفتخوان) نویسند وبعضی وجه تسمیه صورت اخیر را آن دانسته اند که رستم واسفندیار بعد از هرکامیابی خوانی ازاغذیه لذیذ میگستردند ولی این وجه صحیح نمی نماید وبنظرمیرسد که صحیح در (هفت خان) باشدبمعنی هفت منزل ومرحله. درترجمه عربی شاهنامه از بنداری نیز (هفتخان) آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت خال
تصویر هفت خال
هفت خال نرد. مجموعه نقطه های هردوسمت مقابل ازطاس (کعبتین) : (درکعبتین مقابل یک نقطه شش نهاده اند ودرمقابل دو پنج ودرمقابل سه چهار، بنابر آنکه خواستند نقش را از بالا وزیرچون جمع کننداز هفت - که عدد سیارات است - تجاوزنکند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت حال
تصویر هفت حال
هفت جارو همیشه همیشه پیوسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت تیر
تصویر هفت تیر
سلاح آتشین کمری که جای هفت فشنگ دارد
فرهنگ لغت هوشیار
دارای هفت جزو هفت قطعه. یا هفت پاره لعل. گردن بندی که هفت قطعه لعل است: (این سخن گفت (کنیزک بهرام) وعقدبازگشا پیش او (سرهنگ مامور قتل کنیزک) هفت پاره لعل نهاد) (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت بهر
تصویر هفت بهر
قسمت هفتگانه بروج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت نور
تصویر هفت نور
هفت شید هفت از هفتان نورهای هفت سیاره: (وهفت نور بتابد چنانک هریک را ازو پذیرد باندازه لطافت نار) (ابوالهیئم)
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای ازتیره بداغ هاکه دارای برگهای متقابل است. گلهایش دارای تقسیمات 5 تایی ودارای آرایش دیهیم است. میوه اش سته است ودرحدود صدگونه ازاین گیاه شناخته شده که همگی درمناطق معتدل منجمله جنگلهای شمال ایران میرویند، مخرا زیندار گرمه شو پلاخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همه کار
تصویر همه کار
هرکار: همه کار را بلد است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوس کار
تصویر هوس کار
ریژ کار ریژ باره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت کار
تصویر پشت کار
((پُ))
پایداری، همت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفت کاری
تصویر سفت کاری
انجام دادن کارهای پی سازی، دیوارچینی و پوشاندن سقف ساختمان، مقابل نازک کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت کشور
تصویر هفت کشور
((~. کِ وَ))
هفت اقلیم، هفت زمین، کنایه از تمام کشورهای روی زمین
فرهنگ فارسی معین
((~. دَ یا دُ))
هفت دور و مدت که هر دوری شامل هزار سال است و تعلق به یکی از هفت سیاره دارد و چون هزار سال تمام شود دور سیاره دیگر آغاز گردد. این ادوار را از زحل آغاز کنند و به ترتیب فرود آیند تا به ماه (قمر) رسند. زحل، عطارد، قمر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت چتر
تصویر هفت چتر
((~. چَ))
کنایه از هفت آسمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت پدر
تصویر هفت پدر
((~. پِ دَ))
کنایه از هفت سیاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت بکر
تصویر هفت بکر
((~. بِ))
هفت سیاره، هفت اجرام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت بام
تصویر هفت بام
کنایه از هفت آسمان
فرهنگ فارسی معین